Thursday, July 28, 2011

تاریخی ترین تصویر پس از زلزله ژاپن


شاید تاریخی ترین عکسی که از زلزله ژاپن دیدیم همین بود..سربازن ارتش با دراز کشیدن یک پل انسانی تشکیل دادند تا بچه ها از روی رودخانه به راحتی عبور کنند... حالا آیا می توان در ایران یک همچین ارتشی را پیدا کرد ؟!

صعود- به یاد لیلا اسفندیاری

عمل زشت و وقیح یک طلبه جوان در مراسم عمامه گذاری

Wednesday, July 27, 2011

آقا چند ساله هی میگم جناب ابراهیم یزدی رو کجا دیدم؟ بلاخره فهمیدم




جدا از شوخی, خداوند این مرد بزرگ را برای ما حفظ کند

تروریست‌های محبوب واشنگتن / نگاهی به سیاست ها ایالات متحده در قبال سازمان مزاحمین خلق



پنج‌شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۳ | کد خبر: 63358
تریتا پارسی، رئیس «شورای ملی آمریکایی‌های ایرانی‌تبار» به بررسی تلاش‌های تازه گروه مجاهدین خلق برای خروج از فهرست گروه‌های تروریست پرداخته است.
در طول زندگی ده ساله‌ام در واشنگتن، هرگز ندیدم که نمایندگان القاعده درراهروهای کنگره امریکا رژه بروند. هرگز ندیدم که حماس مراسمی در کنگره آمریکا برگزار کند و هرگز ندیدم که سیاستمداران امریکایی در کارزار یک گروه جهادی اسلامی مشارکت کنند، اما مجاهدین خلق، سازمانی که دست‌هایش آلوده به خون ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها است، با وجود قرار گرفتن در فهرست سازمان‌های تروریست بین‌المللی دولت امریکا، آزادانه تمام این کار‌ها را در پایتخت ایالات متحده انجام می‌دهد.
این گروه ممکن است هفته آینده موفق شود تا از فهرست گروه‌های تروریستی خارج شود. نه به این خاطر که رفتار و عقایدشان را تغییر داده‌اند، بلکه به خاطر لابی میلیون دلاری بی‌سابقه‌شان.
اگر القاعده و یا هر گروه تروریستی دیگر در واشنگتن دی سی کمک مالی جذب می‌کرد، در گنگره لابی می‌کرد، و یا جلسه مطبوعاتی در باشگاه ملی خبرنگاران امریکا برگزار می‌کرد، اف بی‌آی، و سایر نهاد‌های امنیتی فدرال و محلی امریکا، بی‌شک، دور تا دور آن را محاصره می‌کردند. اما اینها کارهایی است که سازمان مجاهدین خلق به راحتی انجام می‌دهد. به نظر نمی‌رسد که قانون در مورد این گروه اجرا شود. حتی علیرضا جعفرزاده  یک سخنگوی برجسته گروه مجاهدین خلق توسط فاکس نیوز در اواسط سال ۲۰۰۰ به عنوان تحلیلگر مسائل تروریستی استخدام شد.
از ژانویه ۲۰۱۱ مجاهدین خلق میلیون‌ها دلار خرج لابی با نهادها و شرکت‌ها کرده‌اند تا بر هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه امریکا، فشار بیاورند تا نام آنها را از فهرست گروه‌های تروریستی خارج کند. استدلال مجاهدین خلق این است که این گروه از سال ۲۰۰۱ خشونت را کنار گذاشته و در نتیجه، باید از فهرست خارج شوند.
اما بر اساس آمار اف بی‌آی این استدلال حقیقت ندارد. یک گزارش سال ۲۰۰۴ سازمان اف بی‌آی که به تازگی منتشر شده، نشان می‌دهد که دست کم به مدت سه سال این گروه، پس از ادعای نفی تروریسم، به برنامه ریزی و اقدامات تروریستی‌اش ادامه داده است. این امر نباید کسی، حتی حامیان این گروه در کنگره امریکا را شگفت‌زده کند. کسانی که اف بی‌آی آنها را -اعضای ناآگاه کنگره ـ می‌نامد. 
وزارت امور خارجه امریکا اسنادی دارد که «سابقه سیاه» مجاهدین خلق در کشتن شهروندان آمریکا و ایران در عملیات‌های تروریستی را نشان می‌دهد. همچنین مشارکت در جنگ صدام علیه ایران، کمک به صدام در سرکوب شیعیان و کردهای عراق، رفتار خشونت بار و حتیشکنجه اعضای خود و همچنین مشارکت در تسخیر سفارت امریکا در ایران و درخواست اعدام گروگان‌ها است. فراموش نکنیم که سازمان مجاهدین خلق حتی اعضای خود را سرکوب و اسیرمی‌کند. بر اساس گزارش سازمان راند، مجاهدین خلق بیش از هفتاد درصد از اعضای خود را در کمپ اشرف بر خلاف میل باطنی‌شان زندانی کرده است.
اما حتی اگرباور کردن ادعای مجاهدین خلق مبنی بر کنارگذاشتن خشونت امکان پذیر بود، ولی باید به این حقیقت توجه می‌شد که این گروه هنوز در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دارد و با آنها باید طبق قوانین تروریستی آمریکا عمل شود. حقیقت ساده و مشخص این است که قوانین باید بدون استثنا اعمال شوند، اما همیشه اینطور نیست. 
وزارت امورخارجه آمریکا وضعیت تروریستی این گروه را در ماه آگوست بازنگری می‌کند و این تصمیم گیری باید فارغ از فشارهای غیرقانونی مجاهدین خلق باشد که در حال حاضر از طریق گروه‌های لابی‌ کننده، وکلا و مقامات سابق وارد می‌شود.
خارج شدن این گروه از فهرست گروه‌های تروریستی، نه بخاطر تغییر اهداف و روش‌ها  بلکه به لطف لابی چند میلیون دلاری‌شان، عواقب ناگواری می‌تواند به همراه داشته باشد.
یک: به نظر می‌رسد که تمایل به خارج کردن این گروه از فهرست گروه‌های تروریستی ناشی از گرایش آمریکا به حمله نظامی علیه ایران است. در حالی که تحریم‌ها و دیپلماسی هیچکدام نتوانسته نتیجه مطلوبی در مسئله هسته‌ای ایران به بار آورد، عده‌ای در واشنگتن تلاش خود را تشدید کرده‌اند تا از مجاهدین خلق استفاده کنند وعملیات تروریستی و مخربی را در داخل ایران شکل دهند.
همانند احمد چلپی در کنگره ملی عراق، مریم رجوی، رئیس مادام العمر گروه مجاهدین خلق، می‌کوشد تا بعد از ده‌ها سال دوری از ایران به عنوان رئیس جمهور مسیحایی ایران بازگردد. جدای خروج از فهرست تروریستی، دلیلی برای باور اینکه مجاهدین خلق هدف لابی خود را بدست آوردن بودجه امریکا برای پیشبرد جنگ علیه ایران نخواهند کرد وجود ندارد.  درواقع، برخی از اعضای کنگره قبلا مجاهدین خلق را به عنوان جنبش سبز واقعی معرفی کرده‌اند. شگفت‌انگیزتر اینکه برخی از بالا‌ترین مقامات سابق امریکا از دولت امریکا خواسته‌اند تا مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور ایران به رسمیت بشناسند.
دوم: خارج کردن مجاهدین خلق از فهرست گروه‌های تروریستی برای جنبش دموکراسی خواهی ایرانیان یک فاجعه است. بنا به گفته محسن کدیور و احمد صدری از چهره‌های شاخص جنبش سبز «خارج کردن مجاهدین خلق از فهرست گروه‌های تروریستی در این مقطع، نیروهای سرکوبگر رژیم ایران را مصمم خواهد کرد تا با متهم کردن جنبش سبز به ارتباط با این گروه، به شدت سرکوب مبارزان مدنی ایران بیفزایند. به علاوه، حمایت از مجاهدین خلق از سوی ایران به عنوان یک خطر خارجی دیده خواهد شد که می‌تواند شکاف‌های بوجود آمده درون نظام را ترمیم کند و تعداد ایرانیانی را که در راهپیمایی‌های حکومتی شرکت می‌کنند افزایش دهد، و همچنین سرکوب گروه‌های سیاسی مخالف موجود در کشور را تسهیل کند.» اگر بر ضرورت مبارزه غیرخشونت آمیز با حکومت ایران اعتقاد دارید، هرگز نباید حمایت و بودجه دولت امریکا صرف یکی از خشونت طلب‌ترین و غیر دموکراتیک‌ترین گروه‌های ایرانی شود و از آن بد‌تر این کار را تحت عنوان حمایت از جنبش سبز ایران انجام دهید.
سوم: خارج کردن مجاهدین خلق از فهرست گروه‌های تروریستی جامعه ایرانیان مقیم آمریکا را شگفت‌زده خواهد کرد. در دهه گذشته، بیداری مدنی در بین این گروه موفق، ولی سابقا خاموش از نظر سیاسی، به وجود آمده است که منجر به شکل گیری ده‌ها گروه جدید برای مشارکت مدنیشان در نظام دموکراتیک امریکا و تقویت صدای این جامعه در نظام سیاست گذاری امریکا شده است. حمایت و کمک مالی آمریکا به مجاهدین خلق، شرایط را به دوره پیش از ۱۹۹۷ باز می‌گرداند. زمانی که از نظر بسیاری از قانون گذاران آمریکا صدای مریم رجوی صدای تمام ایرانیان مقیم آمریکا بود.
اکنون با جلب حمایت مقامات امریکا برای یافتن راهی برای بازکردن سیل کمک‌های مالی و سیاسی امریکا، مریم رجوی و گروه اقلیت کوچک، اما پر سر و صدایش، برای به حاشیه راندن صدای سایر جامعه ایرانیان مقیم آمریکا وهدایت دوباره امریکا به مسیر منتهی به جنگ علیه ایران خطرناک هستند.

Tuesday, July 26, 2011

روزی خواهد آمد که شما در عرصه بین‌المللی از آوردن نام ایران و ایرانی خجل و شرمسار باشید


دکتر غلامحسین صدیقی

دکتر غلامحسین صدیقی (۱۲ آذر ۱۲۸۴ محله سرچشمه تهران - ۹ اردیبهشت ۱۳۷۰ تهران) استاد دانشگاه تهران و وزیر پست، تلگراف و تلفن (در دولت اول) و وزیر کشور (در دولت دوم) دکتر مصدق بود

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مدتی به زندان افتاد و محاکمه شد. در جریان محاکمه از دکتر مصدق تجلیل کرد.وی در جلسه‌ ی روز سه‌شنبه ۱۷ آذرماه ۱۳۳۲ در دادگاه حضور یافت و به سوالات مختلف ريیس دادگاه و دادستان نظامی پاسخ داد و به تفصیل درباره‌ی پايین کشیدن مجسمه‌های شاه و پدرش، میتینگ روز ۲۵ امرداد در میدان بهارستان، تشکیل شورای سلطنت و رویداد‌های روز ۲۸ امرداد با صراحت خاصی که از ویژگی‌های او بود پاسخ داد، به طوری که سرتیپ آزموده را مبهوت و عاجز ساخت.درجلسه ی بعدی دادگاه، دکتر صدیقی كه در زندگی نه از كسی بيم و نه به كسی اميد داشت و به مقام و مسند طمع نمی ورزيد، اظهار كرد : "‌معمولاً می‌گویند خدا، شاه، میهن. اما من اگر گناه است و باید اعدام شوم عرض می‌کنم : خدا، میهن، شاه "
دکتر صدیقی از آورندگان دانش جامعه‌ شناسی به ایران و از موسسان موسسه تحقیقات اجتماعی وابسته به دانشگاه تهران بود. وی همچنین سال‌ها عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران بود.
او از بنیانگذاران کنگره‌ی هزاره ی ابو علی سینا بود و هنگامی که کنگره در اردیبهشت ۱۳۳۳ در همدان تشکیل شد در زندان لشکر ۲ زرهی تهران به سر می‌برد. پروفسور لويی ماسینیون،‌ ایران شناس نامدار فرانسوی ازشاه اجازه گرفت تا با دکتر صدیقی در زندان ملاقات کند. این ملاقات در محیطی تاثرانگیز صورت گرفت. دو دانشمند خود را در آغوش یکدیگر افکندند و یک ساعت به گفت و گو پرداختند. در هنگام خداحافظی ماسینیون درحالی که اشک درچشم داشت به دکتر صدیقی گفت : به اميد خدا به زودی آزادی خود را به دست خواهید آورد
در روزهای انقلاب شاه به او پیشنهاد نخست‌وزیری داد. دکتر صدیقی از شاه خواست که از سلطنت کناره بگیرد و قدرت خود را به شورای سلطنت واگذار کند. شاه این پیشنهاد را قبول نکرد و صدیقی نیز نخست‌وزیری را نپذیرفت.
بلافاصله پس از این پیشنهاد جبهه ملی اعلام کرد
چون بعضی خبرگزاری‌ها گزارش داده‌اند که آقای دکتر غلامحسین صدیقی مامور تشکیل دولت خواهد شد و از ایشان به عنوان یکی از رهبران جبهه ملی ایران یاد کرده‌اند، لازم دیده شد به آگاهی عمومی برساند که آقای دکتر غلامحسین صدیقی از نیمه سال ۱۳۴۲ با هیچ یک از سازمان‌های جبهه ملی ایران کوچک‌ترین همکاری نداشته و اکنون هم در هیچ یک از ارگان‌های این جبهه سمتی ندارد. به جاست یادآور شویم همچنان که بارها اعلام گردیده جبهه ملی ایران، با وجود بقای نظام سلطنتی غیرقانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهد کرد.
پس از پیروزی انقلاب مهندس بازرگان از دکتر صدیقی برای شرکت در دولت موقت دعوت به عمل آورد که مورد قبول استاد قرار نگرفت. دكتر غلامحسين صديقی در روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۷۱ در تهران در گذشت. عشق ايران آنچنان در جان او ريشه داشت كه در آخرين لحظات و در زير چادر اكسيژن فرياد برآورد : پاينده باد ايران ! .... و سپس جان به جان آفرين داد
او بزرگترین کاستی این ملت را چنین ترسیم کرد 
«بزرگترین عیب ما بی‌انصافی است. بی‌انصافی دردآوری درباره‌ی دیگران» و در جای دیگری نوشت:‌«جامعه‌ای شایسته‌ی بقاست که در آن انسان ارجمند و عزیز و گرامی باشد.»
وی در بحبوحه انقلاب در مورد وضعیت آینده ایران با بازگشت خمینی چنین گفته بود
«روزی خواهد آمد که شما در عرصه بین‌المللی از آوردن نام ایران و ایرانی خجل و شرمسار باشید»

اگر جزئی از خانواده داداشی بودم با تمام توان جلوی مرگ یک جوان خطاکار را میگرفتم



مگر نه اینکه می گویند که مرحوم داداشی قهرمان بود ؟ مگر نزدیکان او از از مرام و اخلاق او نمی گفتند ؟ آیا یک قهرمان یک با مرام یک فرد با اخلاق رضایت می دهد جان یک جوان که هموطن اوست را بگیرند ؟ خطا کرده است درست! اما از روی کینه و از قصد که این عمل را انجام نداده است
این دست اعمال و عدم کنترل روان به برکت جمهوری اسلامی در جامعه امروزی ما  نهادینه شده است هرچند که مسئولان ج.ا 
این قضیه را کتمان می کنند اما حقیقت هرچه باشد تلخ است
شنیدم صدای نماینده مردمی را که فریاد میزد بگیرید ببندید و هرچه زودتر بکشید 

 خطاب من خانواده مرحوم داداشی و همه بازماندگان این دست  جرائم است و مخلصانه از آنها تقاضا دارم , بیایید برای یک بار هم که شده این تفکر منسوخ شده را کنار بگذاریم و با یک حرکت فرهنگی جان یک جوان ایرانی را نجات دهیم و یک فرصت 
برای جبران خطاهای وی به او بدهیم 


باور داشته باشید که تاثیر مثبت این عمل شما می تواند گوشه ای از ناهنجاری های جامعه امروزی را کاهش دهد و ثابت می شود که در این روزگار باز هم انسان های با گذشت و فروتن وجود دارد 


آیا در اسلام عمل دیگری وجود دارد که ارزش و ثواب آن از عفو و بخشش  بالاتر باشد ؟ پس کی باید از دین استفاده صحیح بشود ؟
آیا اسلام تنها برای حجاب اجباری و ... بوجود آمده است ؟


یاد سخن میر عزیز افتادم که گفت

اسلام، کسی را نمی زند، کسی را نمی گیرد، تهمت نمی زند، کسی را در زندان نگه نمی دارد و محدودیت ایجاد نمی کند، اسلام یقیناً مدافع نیرومند اقتصاد ملی و عظمت و استقلال کشور است/ میرحسین موسوی اردیبهشت۸۹

در آخر چیزی ندارم برای گفتن جز طلب صبر و استقامت از خداوند متعال برای شما و باز می گویم

  "  لذتی که در بخشش است  در انقام نیست " همین

Sunday, July 17, 2011

شعار امروز هواداران تیم ملی : کفاشیان حیا کن تیم ملی رو رها کن



تیم ملی فوتبال ایران امروز در ورزشگاه آزادی با تیم ماراگاسکار که لژیونرهای خود را هم به همراه نداشت دیدار تدارکاتی را برگزار کرد که با نتیجه یک بر صفر به سود تیم ملی ایران به پایان رسید. هواداران از این نتیجه ضعیف در برابر تیمی که تا به حال در هیچ جام بین المللی بازی نکرده است بسیار خشمگین شدند و مدام علیه رئیس فدراسیون شعارهایی سر دادند و جالبه که چندین بار هم تیم ماداگاسکار را مورد تشویق قرار دادند

فیلم های مربوطه به زودی اضافه خواهد شد

Saturday, July 16, 2011

دراسلام من، حجاب اجباری و مجبور کردن زنان به حجاب یک ظلم است\محمد نوری زاد

یکی از خوانندگان سایت دکتر نوری زاد در قسمت کامنت ها یک سوالی را در ارتباط با احکام اسلامی جاری در جمهوری اسلامی مطرح کرده که در اینجا قصد دارم جواب این بزرگوار را به سوال ایشان منتشر کنم

  :و جواب بسیار جالب دکتر نوری زاد به ایشان

اسلامی که من می شناسم با اسلامی که حکومت های گذشته و جمهوری اسلامی ایران مبلغ آنند، زمین تا آسمان تفاوت دارد. دراسلام من، طبق آیه های قرآن، به فهم به خرد به تفکر بها داده شده است. به این که انسان، همه شنیدنی ها را بشنود و بهترین ها را برگزیند. در اسلام من، هیچ اجباری در پذیرش دین وجود ندارد. در اسلامی که من می شناسم، یک مسلمان دروغگوی رشوه گیر پرفریب دغلکار نمازشب خوان و حسین حسین گو، مطرود و پلید است و یک کمونیست خدانشناس فهیم و آزاده و منصف، خواستنی و در مدار لطف خدا. در اسلامی که من می شناسم، آنقدر که به صداقت و درستکاری و پاکی و پاکدستی بها داده شده، به نماز شب و دعاهای پی درپی و حسین حسین کردن تاکید ورزیده نشده. در اسلام من ، انسانها به عفل و خرد جمعی دعوت شده اند و در اسلام حکومتهایی که برشمردم، به جهل و خرافه و نفهمی و شعارگویی های تمام نشدنی جاهلانه. دراسلام مورد علاقه من، حجاب اجباری و مجبور کردن بانوان به حجاب یک ظلم است. در اسلام من، هرچه هست لبخند و آغوش گشوده خداست و تنها برای خلافکاران و زشتکاران تندی و تنبیه تاکید شده. دراسلام من، هرچه هست زیبایی است . شما از طرف من وکیل، هر چه غیرعقلانی و زشتی در اسلام این روزها و اسلام تاریخ می بینید به دور بیاندازید که ربطی به اسلام ندارد. تاکید برجفای سلاطین مسلمان و اعرابی که به ایران حمله کردند و همه چیز را دریدند و بردند به اسم اسلام، به همان اندازه خطاست که ما پنج قرن استیلای کلیسا را در قرون وسطا و نکبت های کشیشان آن عصر را که انسانیت را به لجن کشیدند، به حساب مسیحیت بگذاریم. درنگاه اسلام من، شما مرتد نیستید بلکه انسانی آزاده و دوست و همراه هستید که با من مسلمان مشترکات فراوانی دارید. درنگاه اسلام من، شما که با تحقیق به مسیحیت گرویده اید هزار مرتبه شرف دارید بر مسلمانان و مسولان دزد و حرامخوار ما که درعزای حسین عزیز برسرو سینه می زنند و مداحان کوته فکری که در کلامشان خدا و امامان نشخواری برای دکان بازی است. همین. دستت را به من بده تا ببوسمش.